باقیمانده ی سایه ات ...

برای تو ،‌ که جان مرا از تلخی و درد آکنده ای

باقیمانده ی سایه ات ...

برای تو ،‌ که جان مرا از تلخی و درد آکنده ای

 

منو از خودت روندی ... 

 

گفتی نمی خوای زندگی کنی . 

 

منم انداختی دور .. 

 

انداختیم دور ... منو . 

 

اما نگفتی من چیکار کنم ...  

 

منی که همه ی زندگیم تو بودی .. 

 

گفتی از من سوال نپرس ... 

 

منو از خودت روندی . 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد