-
[ بدون عنوان ]
23 مرداد 1391 19:19
-
[ بدون عنوان ]
23 آذر 1390 18:17
-
[ بدون عنوان ]
3 آذر 1390 18:41
با نرگس بودی تغریبا تو بغل هم ازت متنفرم عوضی ازت متنفرم . حیف من .. حیف من ..
-
[ بدون عنوان ]
24 آبان 1390 12:09
اونی که میگه بذار بعدا صحبت کنیم تا آروم شیم ، دلش گیر نیست... و اون همیشه تویی .
-
[ بدون عنوان ]
23 آبان 1390 20:04
من فهمیدم که انسان ها می توانند از شدت بدجنسی کسانی که دوستشان دارند را آزار دهند و اسمش را نفهمیدن بگذارند...
-
منم یادم نمیاد ..
20 آبان 1390 21:34
میشه قبل از تولدم که 1 ماه دیگه ست ، یه کادو برام بخری ؟ میشه 1 بار هم بدون مناسبت برام یه چی بخری ؟ می دونی آخرین باری که بهم کادو دادی کی بود ؟ نمی دونی ؟ خب عجیب نیست ... منم یادم نمیاد ..
-
[ بدون عنوان ]
18 آبان 1390 19:51
به من اس ام اسی گفتی عزیزم ! دوباره بعد از دو هفته ..
-
[ بدون عنوان ]
14 آبان 1390 22:34
همیشه از پله ها بدم میومد چه بالا رفتن چه پایین اومدن همیشه می دوم که از شرشون خلاص شم تو زندگیمم همین بود همش میخواستم زودتر بگذره و این باعث نمی شد خوب باشه همیشه یا حواسم پرت بود یا درکش نمی کردم یا می افتادم...
-
[ بدون عنوان ]
14 آبان 1390 10:07
به من گفتی : ولم کن . و باور کن که همه چی تموم شد .
-
در عین بودنت
10 آبان 1390 21:44
حسرت یعنی رو به رویم نشسته ای و باز خیســـــی چشمـــانم را آن دستمال خشک بی احساس پاک کنم حسرت یعنی شانه هایت دوش به دوشم باشد اما نتوانم از دلتنگی به آن پناه ببرم حسرت یعنی تـــو که در عین بودنت داشتنت را آرزو می کنم....
-
[ بدون عنوان ]
2 آبان 1390 18:21
با من خوب حرف نمی زنی با من خوب حرف نمی زنی با من خوب حرف نمی زنی با من خوب حرف بزن با من خوب حرف بزن با من خوب حرف بزن
-
من قربانی شدم
29 مهر 1390 16:57
امروز همون روزی بود که منو رسوندی ملودی. و گفتی دلت می خواد همیشه غم داشته باشی . دلت نمی خواد زندگی کنی . من گفتم ولی من دوست دارم با هم خوب زندگی کنیم ... اما تو گفتی دیگه نمی خوای . ما با هم فرق داشتیم ... من زندگی می خواستم . تو نه . تو حاضر نشدی مث من بشی . حاضر نشدی با هم زندگی خوبی داشته باشیم .. چاره ای نبود...
-
عمر رفته .. به پای تو ... خلاصه شده در اشک هایم .
29 مهر 1390 13:45
حرمت نگه دار گلــــم ..... دلــــــــــــــــــم ....... اشکــــــــــــــــــــهایم را که خون بهای عمر رفته ام بودنـــــــــد ..... سند زده ام یک جا همه را به حرمت ِ چــشـــــــمانت
-
چقدر ذره ذره از بین رفته ام ...
29 مهر 1390 13:22
مگه من چقدر جون دارم ؟ یکی اینو بگه . به من نه . به خدا . تا خدا بفهمه ، من ، اونقدرا هم که اون فکر کرده قوی نیستم . یکی بره بهش بگه
-
ببین تنهایی هامو
29 مهر 1390 13:20
تنهایی فشار نمیاره ، تنهایی قــلـب آدمو پاره می کنه
-
کجای احوالات خویشی؟
26 مهر 1390 18:11
مرا غمت . تو را که دوره کرده است ؟
-
بازیچه ات منم ؟
25 مهر 1390 21:26
حوصله ات که سر می رود، با دلم بازی نکن
-
[ بدون عنوان ]
25 مهر 1390 20:50
امروز بر حسب اتفاق بهم زنگ زدی ! خیلی لطف بزرگی در حقم کردی .. الان حتمآ توقع داری من تا 2 ماه احتیاجات قلبیم تامین شده باشه .. نه ؟ نه . من دارم جون میدم . کاش می دیدی کاش می فهمیدی کاش دل می دادی کاش برات مهم بود بیبین من آدمم . می دونستی ؟ تا حالا بهش فک کرده بودی ؟ که من دستمال کاغذی نیستم ؟ هوم ؟
-
من قانون بازی را بلد نبودم
25 مهر 1390 09:53
خوب که با خودم فکر میکنم میبینم اینهمه نبودنت اینهمه نداشتنت خیلی هم تقصیر تو نیست ... من قانون بازی را بلد نبودم لیلیای که مدام مقابل چشمت باشد لیلیای که دلگرفتگیها و دلشکستگیهایش را پنهان کند لیلیای که تمام خودش را در تو پیدا کند محکوم به فراموشیست ؛؛ فراموشم کردی ... چون .. خودمو در تو پیدا می کردم ...
-
[ بدون عنوان ]
24 مهر 1390 19:58
هیچ وقت عصرها تا آخر شب به من زنگ نمی زنی . ولی امروز زنگ زدی . می دونی چرا ؟ چون بیرون بودم ... چون بعد از مدت ها یه عصر رفتم بیرون .. که زهرم کردیش ... که زهرم کردیش .... که زهرم کردیش .
-
عجیب نیست .هیچ وقت رو حرفت نموندی .. هیچ وقت .
23 مهر 1390 23:04
یه چاهار ساعت پیش قرار بود زنگ بزنی .. هنوز که هنوزه قرار ِ زنگ بزنی ..
-
من هنوز دلتنگیام خوب نشدن
23 مهر 1390 17:39
اما من آخه تنها بودم از همون لحظه که رفتی دیگه کنارم نبودی من هنوز دلتنگیام بعد این همه وقت خوب نشدن هنوز بلد نیستم کنار بیام ولی تو کنار اومدی خیلی زود یعنی کنار کشیدی یعنی کنار گذاشتی یعنی کنارتو از من خالی کردی یعنی وقتی میای من جرئت ندارم کنارت باشم تمام شجاعت توان و دل خوشیمو ازم گرفتی ...
-
[ بدون عنوان ]
22 مهر 1390 19:56
میشه یه لطفی کنی و منو ببینی ؟
-
[ بدون عنوان ]
22 مهر 1390 13:54
منو از خودت روندی ... گفتی نمی خوای زندگی کنی . منم انداختی دور .. انداختیم دور ... منو . اما نگفتی من چیکار کنم ... منی که همه ی زندگیم تو بودی .. گفتی از من سوال نپرس ... منو از خودت روندی .
-
معنی آرامش
22 مهر 1390 10:01
دیشب بغلم کردی پشت درخت انگور
-
از آمدن هایم ... که هیچ نمی بینی شان ...
21 مهر 1390 13:29
کاش می شد دلت بلرزد از آمدنم . ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ نه اینکه بی توجه به من و بودنم باشی .. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بی توجه به من و بودنم .
-
تو چه می دانی ؟
21 مهر 1390 08:53
کم آوردم . تلاش های بی نتیجه . و تو دیگر هیچ نمیدانی که من چه میکشم من ..
-
مرحله ی نابودی
20 مهر 1390 23:43
خدایا این برقی که از تن من هر دفعه می گذرونی رو قطع کن. خدایا طاقتی که تموم میشه ، نتیجش چیه ؟ چه اتفاقی میفته ؟ نابودی کدوم مرحلشه ؟
-
پوچ
20 مهر 1390 23:36
من به انتظار چه چیز نشسته ام من چه می بینم من چه می کنم بیا بیا من نجات دهنده می خواهم
-
ویرانی ِ چه را به تماشا نشسته ای
20 مهر 1390 23:30
این بازی برای چیست از من چیزی باقی نمانده است ویرانی ِ چه را به تماشا نشسته ای خسته ام از گریه های ناگذیر که در پی زهر خندی جاری می شوند من را توانایی برخواستن نیست طعم آرامش را از یاد برده ام ویرانی ِ چه را به تماشا نشسته ای