باقیمانده ی سایه ات ...

برای تو ،‌ که جان مرا از تلخی و درد آکنده ای

باقیمانده ی سایه ات ...

برای تو ،‌ که جان مرا از تلخی و درد آکنده ای

 

امروز بر حسب اتفاق 

 

بهم زنگ زدی ! 

 

خیلی لطف بزرگی در حقم کردی .. 

 

الان حتمآ توقع داری من تا 2 ماه احتیاجات قلبیم تامین شده باشه .. 

 

نه ؟ 

 

نه . 

 

من دارم جون میدم . 

 

کاش می دیدی 

 

کاش می فهمیدی 

 

کاش دل می دادی 

 

کاش برات مهم بود  

 

  

بیبین من آدمم . 

 

می دونستی ؟ 

 

تا حالا بهش فک کرده بودی ؟  که من دستمال کاغذی نیستم ؟ 

 

هوم ؟ 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد