باقیمانده ی سایه ات ...

برای تو ،‌ که جان مرا از تلخی و درد آکنده ای

باقیمانده ی سایه ات ...

برای تو ،‌ که جان مرا از تلخی و درد آکنده ای

چقدر ذره ذره از بین رفته ام ...

 

مگه من چقدر جون دارم ؟

یکی اینو بگه .

به من نه .

به خدا .

تا خدا بفهمه ، من ، اونقدرا هم که اون فکر کرده

قوی نیستم .

یکی بره  بهش بگه 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد